آگهي   
   صفحه اول  |  راهنماي نشريات عضو  |  جستجوی نشريات  |  جستجوی مطالب  |  آگهی در سايت  |  تماس با سايت  |  راهنما 
   شناسه رمز     رمز خود را فراموش کرده ايد؟
       جستجو:
جستجوي پيشرفته در شناسنامه نشريات در مطالب مجلات در مطالب روزنامه ها
 
مشخصات نشريه
آخرين شماره
آرشيو شماره های گذشته
جستجوی مطالب
سايت اختصاصی
تماس با نشريه
شماره جديد
شماره 1854
يكشنبه هشتم دي ماه 1387
معرفی يک مجله
دوفصلنامه مقالات و بررسيها
متن مطالب شماره 1 (پياپي 87)، بهار 1387را در magiran بخوانيد.


آگهی






 
 
MGID3291
magiran.com > روزنامه اعتماد > شماره 1182 18/5/85 > صفحه 5 (هفت و نيم) > متن
 
 


نگاهي به رمان بارهستي اثر ميلان كوندرا؛سبكي و سنگيني بار هستي


نويسنده: ترانه جوانبخت


    رمان بار هستي نوشته ميلان كوندرا نويسنده مطرح اهل چك يك رمان فلسفي است كه كوندرا در آن به موضوع هستي بشر مي پردازد. شخصيت هاي اصلي اين رمان عبارتند از: توما يك پزشك كه از همسر اول خود جدا شده ، ترزا كه بعدا به همسري توما در مي آيد، مادر ترزا ، سابينا دوست توما كه نقاش است ، فرانز دوست سابينا و كارنين سگي كه توما به ترزا مي دهد. زمان ها در اين رمان غير خطي پيش مي روند بطوري كه كوندرا ابتدا درباره آشنايي ترزا و توما مي نويسد و بعد از چند قسمت مفصل از داستان كه به شرح ماجراهاي آنها مي پردازد داستان را به چگونگي تولد يافتن ترزا و نيز سالهاي سختي كه با مادرش براي بزرگ كردن برادرها و خواهرهايش گذرانده برمي گرداند. كوندرا مطرح مي كند كه طبق عقيده نيچه بازگشت ابدي در تكرار شدن ماجراها و اتفاقات است و اگر آنها تكرار نشوند ابدي نخواهند شد. اگر چه آشنايي توما با ترزا بر حسب يك اتفاق ساده رخ داده است اتفاقي كه اگر همان يك بار پيش نمي آمد چون تكرار نشدني بود مسلما به آشنايي آن دو منجر نمي شد و ارزش اين آشنايي به همين اتفاق مطلق است .
    بار هستي كه در اين رمان مطرح است بار روح آدمي است . دو مفهوم سبكي و سنگيني از اهميت خاصي برخوردار است كه به تضاد فلسفه پارمنيدس و موسيقي بتهوون مربوط مي شود. در حالي كه پارمنيدس تحسين كننده سبكي در زندگي است موسيقي بتهوون تاييد بر اهميت و ارزش سنگيني روح دارد كه يك ضرورت بشري است . دلهره هايي كه ترزا از خيانت هاي مداوم توما به او دارد سبب ايجاد دلرحمي و همدلي در توما مي شود و سنگيني در روح او ايجاد مي كند. كوندرا در اين رمان مي گويد كه سبكي روح باعث دور شدن بشر از زندگي زميني و جدا شدن او از زمين و سنگيني روح او سبب زميني تر شدن او مي شود. تمايل افراد بشر به اين است كه عشق خود را چيزي داراي سنگيني در زندگي ببينند كه بدون عشق زندگي ممكن نيست .
    بي وفايي هاي توما اضطراب ترزا را تبديل به رنج هاي پياپي در كابوس هاي شبانه اش مي كند كه با ترس از دست دادن توما درآميخته است . تاثير جنگ روسيه و چكسلواكي در سال 1968 و اشغال اين كشور توسط روس ها از ديگر مواردي است كه كوندرا بطور عمده در فضاي ذهني داستان آن را پرداخته است . مردم چك براي ثبت تجاوز وحشيانه روس ها به كشورشان از آنها عكس مي گيرند و ترزا هم با گرفتن عكس از سربازان روسي سعي در ثبت وقايع آن سال دارد.
    در ادامه داستان كوندرا با نوشتن فرهنگ كلمه هاي نامفهموم در سه بخش به تفاوت ذهني سابينا و فرانز مي پردازد. زن بودن از نظر سابينا اختياري نيست و چون بدون اراده خودش زن خلق شده نه آن را مايه افتخار مي داند نه باعث شرمندگي و عصيان زنانه را نكوهش مي كند اگر چه آنچه از شخصيت زن در ذهن فرانز است مادرش است و او روحا به مادرش وابستگي شديد دارد. او به زن بودن مادرش احترام مي گذارد. در دوازده سالگي اش پدرش او و مادرش را ترك مي كند ولي مادرش با كلمات سنجيده اين اتفاق را از او پنهان مي كند. خيانت دومين كلمه يي است كه در ذهن سابينا و فرانز متفاوت است . سابينا كه به دليل مخالفت پدرش از دوستي با عشق دوران نوجواني اش بازمانده خيانت را عادي مي داند اما فرانز خيانت را نكوهش مي كند و با پرداختن به مفهوم وفاداري سعي در جلب زن جوان براي ماندن با او دارد. علاقه فرانز به موسيقي و بي علاقگي سابينا به آن از ديگر اختلاف هاي فكري آنهاست . سابينا زندگي را به معني ديدن مي داند كه مرزي براي روشنايي وجود دارد و در آن سوي اين مرز زندگي به پايان مي رسد. او تاريكي زماني كه چشمانش بسته است را لايتناهي نمي داند بلكه نفي آنچه ديده مي شود
    و راهي براي دوري كردن از ديدن مي داند. فرانز برعكس سابينا درباره روشنايي واقعيت گراست . او منبع روشنايي را يك لامپ يا يك نورافكن مي داند. او وقتي چشمان سابينا بسته است اين تاريكي را لايتناهي مي داند زيرا برايش تاريكي حد و مرز ندارد. از ديگر موارد اختلاف سليقه آنها درباره رژه و راهپيمايي است . سابينا از تظاهرات دانشجويي به قدري متنفر است كه براي فرار از آن در دستشويي پنهان مي شود در حالي كه فرانز مشتاقانه در اين راهپيمايي ها شركت مي كند. فرانز، بودن با ديگران در اين راهپيمايي ها را واقعي مي داند و سر و كله زدن با كتاب هايش در كتابخانه ها را غير واقعي مي پندارد در حالي كه زندگي واقعي او در مطالعه بي وقفه مي گذرد. درباره زيبايي نيويورك نيز آنها اختلاف نظر دارند. فرانز زيبايي نيويورك را كه از تجمع ساختمان هاي نازيبا به وجود آمده غير ارادي مي داند كه زادگاهش سويس را به يادش مي آورد. نيويورك براي فرانز دورنمايي از اروپاست اما سابينا اين زيبايي را تصادفي مي داند درست مثل تابلوهايي كه نقاشي مي كند و بطور تصادفي و اتفاقي رنگ روي تابلوها مي ريزد و زيبايي خاصي به آنها مي دهد. درباره وطن سابينا نيز آنها نظرات م
    تفاوتي دارند. فرانز كشور چك را كه زير يوغ روسها در آمده كشوري سحرآميز مي داند و برايش آنچه سابينا از مواجه شدن با مرگ براي دفاع از وطن تعريف مي كند شكوه سرنوشت بشر را تاييد مي كند اما براي سابينا هيچ چيزي در اين فاجعه زيبا و باشكوه نيست . براي او اين تجاوز وحشيانه به خاك كشورش غيرقابل تحمل است و تنها كلمه افسانه يي كه در ذهنش مي چرخد كلمه گورستان است . براي سابينا دور شدن از ناراحتي اشغال وطنش توسط روسها فقط با رفتن به گورستان هاي خارج از شهر كه با گلها تزيين شده و شبها شمع در آنها روشن بود و زيبايي خاصي داشت ممكن بود. اين شادي به گورستان اين نمود را مي داد كه مرده ها مثل كودكان به رقا آمده اند. او آن گورستان ها را زيبا مي يافت درحالي كه براي فرانز گورستان فقط جايي آكنده از استخوان و سنگ بود. در ادامه داستان تناسب قدرت بين زن فرانز و سابينا در مجلس مهماني عصرانه كه ترتيب داده بودند مشخا مي شود. زن فرانز با صراحت مدالي كه سابينا خودش ساخته و به گردن آويخته زشت مي داند و اين را با صداي بلند بين مدعوين مي گويد تا همه دريابند كه او از سابينا قدرتمند تر است و اجازه اظهار نظر در هر موردي را دارد. در بخش
    پاياني فرهنگ كلمه هاي نامفهوم نويسنده به وصف كليساي جامع آمستردام مي پردازد و از نماي دروني آن كه معماري گوتيك دارد مي نويسد. سابينا و فرانز داخل اين كليسا هستند. زيبايي كليسا براي سابينا مثل جهان فراموش شده است كه ستمگران آن را به خطا از ياد برده اند. براي فرانز زيبايي كليسا با جاروي جادويي هركول كه آن را روفته هماهنگي دارد و به او اين امكان را مي دهد تا كنفرانس ها گفت وگوهاي زندگي با زنش و همه سخنان بي فايده را از زندگيش پاك كند.
    كوندرا در اين رمان از كمونيست هاي چك انتقاد مي كند و معتقد است كه چون آنان باعث بدبختي مردم چك شده اند بهتر است مثل اديپ خود را نابينا كنند. توما شخصيت اصلي رمان با انتقاد از كمونيست هاي چك متني را در يك مجله منتشر مي كند كه موجب بركنار شدنش از شغل پزشكي مي شود و مجبور به انتخاب شغل شيشه پاك كني براي مغازه ها مي شود.
    كوندرا موسيقي بتهوون و تفكر پارمنيدس را در بخشي ديگر از رمان با هم مقايسه مي كند و مي نويسد كه بتهوون عبارت ضروري است را كه معناي جديت تصميم گيري را نشان مي دهد در موسيقي اش به صورت كوارتت جدي در آورده و درواقع سبكي را به سنگيني تبديل كرده است . اين تبديل به نظر پارمنيدس تبديل مثبت به منفي است . علاقه توما به پزشكي يك ضرورت دروني است . جراحي براي او فراسوي ضروري است مي باشد يعني يك تعهد اجباري و سنگين است . پسر توما و يك روزنامه نگار از توما خواستند كه بيانيه يي براي دفاع از زندانيان سياسي امضا كند اما او از اين كار سر باز مي زند. كوندرا نگارش رمان را اعترافات نويسنده نمي داند بلكه جست و جو و كاوش زندگي بشري مي داند كه در دام جهان گرفتار است . از نظر كوندرا تاريخ كشور چك و نيز تاريخ اروپا تكرار نمي شود بنابراين سبك است مثل گرد و غبار كه در هوا ناپديد مي شود.
    رمان بار هستي شامل مفاهيم فلسفي عميقي است كه كوندرا با دقت و ظرافت در شخصيت هاي داستان به آنها پرداخته است . مقايسه سنگيني و سبكي در بخش هاي مختلف داستان نشان دهنده اهميتي است كه وي به اين مفاهيم داده است . برداشت روانشناختي نويسنده از هر يك از شخصيت هاي داستان در اين مقايسه ها نمود مي يابد. در واقع بررسي زندگي شخصيت هاي اين داستان بدون اين مفاهيم امكان ندارد و اين فرق اصلي اين رمان را با آثار ادبي ديگر نويسندگان جهان بخوبي نشان مي دهد. علاوه بر شخصيت هاي داستان مكان هاي داستان هم معناي خاصي در خود دارند. گورستان براي سابينا جايي براي دور شدن از ناراحتي اشغال وطنش است و كليسا را مكاني جذاب مي يابد كه در حكم جهان گمشده است .
    رمان بار هستي از پيوند خوردن شخصيت ها با مفاهيم فلسفي كه در آنها دروني شده تصويري زيبا و عميق از هستي بشر را نشان مي دهد و اين تصوير در خلال جنگ روسيه با چك و مشكلاتي كه شخصيت هاي داستان گرفتار آنها مي شوند به ذهن خواننده منتقل مي شود.
    كوندرا زمان رمان را از حالت خطي در آورده و پس از اعلام خبر مرگ توما و ترزا توسط پسرشان به سابينا مجددا زندگي توما و ترزا قبل از مرگشان را به تصوير كشيده اما اين بار زندگي آن دو در روستا مي گذرد. اگر چه رمان بار هستي از مفاهيم فلسفي برخوردار است اما سبك نگارش رمان پيچيده نيست و زمان حوادث و شخصيت هاي داستان باعث پيچيده شدن محتواي آن نشده است .
    منبع : بار هستي ميلان كوندرا ترجمه پرويز همايون پور نشر قطره چاپ پانزدهم 1384 تهران .
    
    




    دفعات مطالعه اين مطلب: 220 بار
 

 

 
 
چاپ مطلب
ارسال مطلب به دوستان
نظر بدهيد

معرفی سايت به دوستان
گزارش اشکال در اطلاعات
اشتراک نشريات ديگر
 جستجوی مطالب
کلمه مورد نظر خود را وارد کنيد

جستجو در:
همه مجلات عضو
مجلات علمی مصوب
آرشيو اين روزنامه
متن روزنامه های عضو
    
جستجوی پيشرفته



 

آگهی
آفتاب يزد
اعتماد
اعتماد ملي
ايران
جام جم
دنياي اقتصاد
رسالت
كيهان
ساير روزنامه ها را در سايت های اختصاصی شان مطالعه نماييد.
 جستجوی متن روزنامه های عضو

متن 8 روزنامه سراسری عضو سايت را جستجو کنيد!
            جستجوي پيشرفته
سايت را به دوستان خود معرفی کنيد    
 1387-1380 کليه حقوق متعلق به سايت بانک اطلاعات نشريات کشور است.

توجه:
magiran.com پايگاهی مرجع است که با هدف اطلاع رسانی و دسترسی به همه مجلات کشور توسط بخش خصوصی و به صورت مستقل اداره می شود. همکاری نشريات عضو تنها مشارکت در تکميل و توسعه سايت است و مسئوليت چگونگی ارايه خدمات سايت بر عهده ايشان نمی باشد.
 
پشتيبانی سايت magiran.com (در ساعات اداری): 77512642  021